آقا من فاز اینایی رو که میان داستان زندگیشون رو تو تلگرام و اینستا منتشر میکنند و تا خصوصی ترین لحظاتشون رو با خلق الله شِیر میکنن درک نمیکنم
حالا بعضی داستانای نیمچه جذابیتی داره و اتفاقای خاصی تو زندگی افتاده که قابلیت رمان یا حتی فیلم شدن رو داره
ولی بعضیا واقعای زندگی یکنواخت و معمولی رو به اشتراک میزارن و از طریقش فالوور جذب میکنن و درآمد دارن
خودِ همین من یکی از اینا رو دنبال میکردم
اوایلش واقعا بد نبود
مخصوصا این که این خانوم وقتی ازدواج کرده بود 20 سال بیشتر نداشت ولی سیاستش و این که به همه جوانب فکر میکرد موقع گفتن یا شنیدنی حرف برای خود من واقعا جالب بود و هی همش میگفتم اهههههههههههه من چقدر ساده م ... اههههه من عمرا همچین چیزی رو در نظر میگرفتم یا بهش توجه میکردم و ...
ولی رفته رفته تبدیل شده بهی زندگی عادی بای بچه
و ایشون شروع کرده به خاله زنک بازیای فامیلی و عمه چی گفت و دخترعمه چی گفت و کی تو فامیل مرد و تو مراسمش کی چی گفت و ...
خوب که چی آخه
بعد من کلا پیجش رو آنفالو کرده بودم ولی باز وسطا کرمم میگرفت که حالا شایدی موضوع جذابی اتفاق افتاده باشه خخخخخخخ
بعد میرفتم و باز میرسیدم سر خاله زنک بازیا
و داغون تر از همه این که این خانوم برای حفظ مخاطب و مثلا جذاب کردن قصه میاد از روابط ج.ن.س.ی شون با جزئیات مینویسه که من نمیدونم واقعا بعدی رابطه این حد از جزئیات تو ذهن یک آدم سالم میمونه آیا؟
و جالب تر این که همه خوانندهها خسته نها ولی نمیدونم چرا لفت نمیدن
بعد هی کامنت میدن کی تموم میشه قصه
ایشونم خیلی شیک میگه نمیدونم عزیزم
خوب عزیزم مگه قراره تموم بشه؟ ایشون داره از این راه نون میخوره وی مشت مزخرفات روزمره میده به خورد شما.. این اتفاقات اصلا مگه تمومیداره؟؟ مگه این که به حول و قوه الهی ایشون به ملکوت اعلی بپیوندند مثلا :دی