loading...

کار، زندگی، یادگیری

خاطره بازی

بازدید : 606
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 6:29

خواب دیدم دانشگاه باز شده

رفتم سر کلاس ساعت اول و به جای یک ساعت و نیم بیشتر از دو ساعت تو کلاس بودم

کلاس روش تحقیق بود و گفتم چون روش تحقیق پیشرفته س در مورد کل پایان نامه کار می‌کنیم نه فقط در حد پروپوزال

نکات مهمی‌رو هم که باید تو هر فصل رعایت بشه میگم بهتون

رو وایتبورد کل فرمت پایان نامه 5 فصله رو نوشتم و توضیح دادم و توضیح دادم و رفع اشکال کردم

تا وقتی که دیگه کلاس بعدی داشت شروع میشد و از اون کلاس بیرونمون کردند

کلاس بعدی هم کلاس طراحی آموزشی بود

رفتم و اون کلاس هم تشکیل شد و فعال بودند (مگر خوابشو ببینم) و حتی بهشون تکلیف خونه برای تحقیق هم دادم

تو گروه واتساپ برای این کلاس‌ی بخشی رو تعیین کرده بودم که بخونند و اگر اشکالی داشتند سوال کنند و اولین جلسه بعد تعطیلات اون بخس رو امتحان بگیریم و رد بشیم تا زیاد از سرفصل عقب نمونیم؛ تو خواب دیدم بهشون میگم شانس آوردینا اون بخشها رو هم لازم نشد خودتون بخونید :))

کلی بحث کردیم

گلو جر دادم

انرژی گذاشتم

الان یعنی همش خواب بود؟؟

کیک پرتقالی و پادکست!
بازدید : 496
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 1:48

روزی که غرنامه رو نوشتم به پسرجان گفتم: فقط منتظرم عید بیاد.. نه برای این که سفر بریم و ... فقط برای این که دو روز پشت سر مه بتونم خونه بمونم و مجبور نباشم برم بیرون

الان برعکس شده

بیرون کار دارم ولی مجبورم خونه باشم

البته چندین بار هم مجبور شدم برم بیرون

ولی مثلا الان سه تا جا هست که باید برم ولی ترجیح میدم تو خونه باشم:

1. سیم 4 گیتار پسرجان طبق معمول در رفته و در واقع پاره شده باید ببرمش تعمیر

2. رفتم انگشت نگاری برای کاری و باید برم نتیجه رو بگیرم از دادسرا

3.‌ی سری مدارک باید ببرم آموزش و پرورش

ولی چون دیروز هم بیرون بودم برای جلسه دفاع

امروز گفتم نمیرم و میمونم تو خونه برای یک روز هم که شده

ولی میخوام بگم

خدایا شکرت

ببخش ناشکری کردم

ترجیح میدم سالم باشم و فعال و مجبور باشم هر روز هر روز از خونه برم بیرون

تا این که مجبور باشم بشینم تو خونه

درسته تو خونه هم کلی کار میکنم (از کنترل پروپوزال تا نوشتن مقاله و تکمیل طرح پژوهشی و ...) تا حدی که هنوز وقت نشده باز برم سراغ اون کار ترجمه

ولی هر چه تو صلاح بدونی و بخواهی حتما بهترینه

پاورپوینت بهداشت روانی کودکان استثنایی.
بازدید : 451
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:07

همه مشکلات و دردامون یک طرف

بیشرفی مسئولانمون یک طرف دیگه

یا هر روز یکی با حرفاش نمک میپاشه به زخم مردم

مثال:

خودتون بمالید

نون خشک و لنگ بپوشید

قانع تر باشید

دو وعده غذا بخورید

کار هست یک عده جوهر کار کردن ندارند

و ....

یا مثل شرایط الان که

همه شون به حول و قوه الهی کرونا گرفتند

و بعد هم شفا گرفتند

والا خون دماغ هم اینقدر زود بند نمیاد که کرونای این آقایون (و خانوم) مسئول

آخه اصلا شما با مردم عادی سر وکار دارید که درد و بلای مردم عادی بیفته به جونتون انشالله به حق پنش تن؟؟؟

مثلا اومدید بگید قابل درمانه که مردم زیاد استرس نگیرن؟

خوب چرا این قدر شورشو در میارید که همه پی به میزان بی شرفتیون ببرند و ساده ترینشون هم متوجه بشه که تو این اوضاع مردم هم شما دارید فیلم بازی می‌کنید.

با همون یکی دو مورد اول ما قانع شده بودیم

و از شما چه پنهون ته دلمون خوشحال هم بودیم که بلا گرفتید و شاید سایه نحس یکیتون از سر مملکت کم بشه

پ.ن: بی شرف نباشیم ولی اگر بودیم حد نگه داریم لطفا

ای کاش زمانی را ببینم که ...
بازدید : 956
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 22:56

دو پست قبل تر از این خواندیم که بنده یک عدد مورد مشکوک به کرونا هستم :دی

حالا ببنید گفتگوی پیامکی بنده رو با نماینده یکی از کلاسها در عصر چهارشنبه و صبح زود پنجشنبه:

نتیجه گیری: اساتید جوان! جوگیر نباشید عزیزانم :)) آه دانشجو گیراست :دی

ارتباط بین چاقی و سرطان چیست؟
بازدید : 454
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 5:32

رییس جمهور گفته از روز شنبه همه چیز به روال عادی برمیگرده

من خیلی استرس دارم

تا حالا هیچ وقت تو روال عادی زندگی نکردم

همش یا جنگ بوده یا قحطی و ویرانی یا آلودگی هوا یا سیل و زلزله یا موج اول و دوم و چندم آنفولانزا یا موشک زدن به هواپیما یا غارت و اختلاس یا برگشت سفینه قبل از پرتاب یا قیمت پراید و گرانی هرچی که بخوای یا صف قند و شکر یا سختگیری تحقیر آمیز محل کار یا کنترل پوشش دم درب و حجاب اجباری یا توهین به شعور یا سرکوب یا سانسور یا ....

روال عادی چجوریه واقعا؟؟

کاش می‌شد برای یک روز تو عمرم (عمرمون) تجربه ش میکردم (یم) :(

خرید اینترنتی داروی گیاهی بزرگ کننده الت مگنا ار ایکس
بازدید : 345
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 6:22

آقا من فاز اینایی رو که میان داستان زندگیشون رو تو تلگرام و اینستا منتشر میکنند و تا خصوصی ترین لحظاتشون رو با خلق الله شِیر میکنن درک نمی‌کنم

حالا بعضی داستانا‌ی نیمچه جذابیتی داره و اتفاقای خاصی تو زندگی افتاده که قابلیت رمان یا حتی فیلم شدن رو داره

ولی بعضیا واقعا‌ی زندگی یکنواخت و معمولی رو به اشتراک میزارن و از طریقش فالوور جذب میکنن و درآمد دارن

خودِ همین من یکی از اینا رو دنبال میکردم

اوایلش واقعا بد نبود

مخصوصا این که این خانوم وقتی ازدواج کرده بود 20 سال بیشتر نداشت ولی سیاستش و این که به همه جوانب فکر میکرد موقع گفتن یا شنیدن‌ی حرف برای خود من واقعا جالب بود و هی همش میگفتم اهههههههههههه من چقدر ساده م ... اههههه من عمرا همچین چیزی رو در نظر می‌گرفتم یا بهش توجه می‌کردم و ...

ولی رفته رفته تبدیل شده به‌ی زندگی عادی با‌ی بچه

و ایشون شروع کرده به خاله زنک بازیای فامیلی و عمه چی گفت و دخترعمه چی گفت و کی تو فامیل مرد و تو مراسمش کی چی گفت و ...

خوب که چی آخه

بعد من کلا پیجش رو آنفالو کرده بودم ولی باز وسطا کرمم می‌گرفت که حالا شاید‌ی موضوع جذابی اتفاق افتاده باشه خخخخخخخ

بعد میرفتم و باز میرسیدم سر خاله زنک بازیا

و داغون تر از همه این که این خانوم برای حفظ مخاطب و مثلا جذاب کردن قصه میاد از روابط ج.ن.س.ی شون با جزئیات مینویسه که من نمیدونم واقعا بعد‌ی رابطه این حد از جزئیات تو ذهن یک آدم سالم میمونه آیا؟

و جالب تر این که همه خواننده‌ها خسته ن‌ها ولی نمیدونم چرا لفت نمیدن

بعد هی کامنت میدن کی تموم میشه قصه

ایشونم خیلی شیک میگه نمیدونم عزیزم

خوب عزیزم مگه قراره تموم بشه؟ ایشون داره از این راه نون میخوره و‌ی مشت مزخرفات روزمره میده به خورد شما.. این اتفاقات اصلا مگه تمومی‌داره؟؟ مگه این که به حول و قوه الهی ایشون به ملکوت اعلی بپیوندند مثلا :دی

به نام خدا یک مورد مشکوک به کرونا هستم

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 56
  • بازدید کننده امروز : 45
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 150
  • بازدید ماه : 591
  • بازدید سال : 6552
  • بازدید کلی : 22409
  • کدهای اختصاصی